رخت مه را رخ و فرزین نهادست


رخت مه را رخ و فرزین نهادست

رخت مه را رخ و فرزین نهادست


لبت بیجاده را صد ضربه دادست

لبت بیجاده را صد ضربه دادست
لبت بیجاده را صد ضربه دادست
چو رویت کی بود آن مه که هر مه
چو رویت کی بود آن مه که هر مه
چو رویت کی بود آن مه که هر مه
سه روز از مرکب خوبی پیادست
سه روز از مرکب خوبی پیادست
سه روز از مرکب خوبی پیادست
کجا دیدست بیجاده چنان خال
کجا دیدست بیجاده چنان خال
کجا دیدست بیجاده چنان خال
که فرزین بند نعلت را پیادست
که فرزین بند نعلت را پیادست
که فرزین بند نعلت را پیادست
ز مادر تا تو زادی کس ندیدست
ز مادر تا تو زادی کس ندیدست
ز مادر تا تو زادی کس ندیدست
که یک مادر مه و خورشید زادست
که یک مادر مه و خورشید زادست
که یک مادر مه و خورشید زادست
از این سنگین دلی با انوری بس
از این سنگین دلی با انوری بس
از این سنگین دلی با انوری بس
که بی تو سنگها بر دل نهادست
که بی تو سنگها بر دل نهادست
که بی تو سنگها بر دل نهادست